جدول جو
جدول جو

معنی قورمه سبزی - جستجوی لغت در جدول جو

قورمه سبزی
(قُرْ مَ / مِ سَ)
نوعی قرمه و طرز تهیۀ آن بدین گونه است که قورمه سبزی را چند نوع می پزند از جمله یک طریقه این است که گوشت را قلیه کرده در پیاز و روغن سرخ می کنندو آب میریزند، نیم پز که شد تره و شبت و اسفناج خرد کرده را در روغن و پیاز سرخ کرده داخل می کنند و قبل از آنکه سبزی پخته شود و به روغن آید آبغوره میریزند و پس از اینکه به روغن آمد بردارند و کمی شنبلیله راهم به قورمه سبزی اضافه کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قورمه سبزی
قرمه سبزی بنگرید به قرمه سبزی نوعی قورمه طرز تهیه: قورمه سبزی را چند نوع می پزند. از جمله یک طریق این است: گوشت را قلیه کرده در پیاز و روغن سرخ کنند و آب می ریزند نیم پز که شد تره و شبت و اسفناج خرد کرده را در روغن و پیاز سرخ کرده داخل کنند و قبل از این که سبزی پخته شود و بروغن آید آبغوره میریزند و پس از اینکه بروغن آمد بردارند و کمی شنبلیله را هم به سبزی قورمه اضافه کنند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرمه سبزی
تصویر قرمه سبزی
خورشی که از گوشت، تره، جعفری و شنبلیله درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
نوعی خورش است که از گوشت و تره و جعفری و شنبلیله درست کنند یا بوی قرمه سبزی دادن سر (کله) کسی. بسیار متکبر بودن وی افاده بسیار داشتن او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمهسبزی
تصویر قرمهسبزی
غرمج سبزی
فرهنگ لغت هوشیار
((~. سَ))
نوعی خورش ایرانی با قطعات گوشت و لوبیا (معمولاً قرمز) و سبزی خرد کرده
فرهنگ فارسی معین